گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد هجدهم
سوره مُؤمنون



سوره مُؤمنون
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
مؤمنان رستگار شدند .
براي این سوره ، به خاطر آیات آغاز این سوره است که ویژگیهاي مؤمنان را در عباراتی کوتاه ، « مُؤْمِنُونَ » انتخاب نام
زنده و پرمحتوا تشریح میکند .
در اصل به معنی شکافتن و بریدن است ، سپس به هر نوع پیروزي و رسیدن به مقصد و « فَلاح » و « فَلَح » از ماده « اَفْلَحَ »
خوشبختی اطلاق شده است .
در حقیقت افراد پیروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه برمیدارند و راه خود را به سوي مقصد میشکافند و پیش
میروند .
البتهفلاح و رستگاري معنیوسیعیداردکه هم پیروزيهاي ماديرا شاملمیشود و هم معنوي را و در مورد مؤمنان هر دو بُعْد منظور
است .
( جزء هیجدهم ( 13
پیروزي و رستگاري دنیوي در آن است که انسان آزاد و سربلند و عزیز و بینیاز زندگی کند و این امور جز در سایه ایمان
امکانپذیر نیست و رستگاري آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار در میان نعمتهاي جاویدان در کنار دوستان
شایسته و پاك و در کمال عزت و سربلندي به سر برد .
صفات برجسته نوجوانان شایسته
2 اَلَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ
آنها که در نمازشان خشوع دارند .
در این آیات ، صفات برجسته مؤمنان تشریح شده است .
به معنی حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی « خُشُوع » از ماده « خاشِعُونَ »
در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد .
نماز باحال
14 ) سوره مُؤمنون )
خواندن نماز ) را نشانه مؤمنان نمیشمارد، بلکه خشوع در نماز را از ویژگیهاي آنان میشمارد، اشاره ) « اِقامَه صَ لوة » اینجا قرآن
به اینکه نماز آنها الفاظ و حرکاتی بیروح و فاقد معنی نیست ، بلکه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها
صفحه 12 از 57
پیدا میشود که از غیر او جدامیگردند و به او میپیوندند ، چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار میشوند که
برتمام ذرات وجودشان اثر میگذارد، خود را ذرهاي میبینند در برابر وجودي بیپایان و قطرهاي در برابر اقیانوسی
بیکران .
اَمّا اَنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ » : درحدیثیمیخوانیمکهپیامبر صلیاللهعلیهوآله مرديرا دید که در حال نماز با ریش خود بازي میکند ، فرمود
(1). « لَخَشَعَتْ جَوارِحُهُ: اگر درقلبش خشوع بود، اعضاي بدنش نیز خاشع میشد
3 وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
ذیلآیهموردبحث . ،« مجمعالبیان » -1
( جزء هیجدهم ( 15
و آنها که از لغو و بیهودگی روي گردان هستند .
دوري از کارهاي بیهوده
به معنی « لَغْو » در واقع تمام حرکات و خطوط زندگی آنان هدفی را دنبال میکند ، هدفی مفید و سازنده چرا که
کارهاي بیهدف و بدون نتیجه مفید است .
در حقیقت لغو همانگونه که بعضیاز مفسران بزرگ گفتهاند ، هر گفتار و عملی است که فایده قابل ملاحظهاي نداشته باشد و اگر
میبینیم بعضی از مفسران آن را به باطل ، بعضی به معنی همه معاصی ، بعضی بهمعنی دروغ ، بعضی به معنی دشنام یا مقابله دشنام
به دشنام ، بعضی به معنی غنا و لهو و لعب و بالاخره بعضی به معنی شرك ، تفسیر کردهاند ، همه اینها مصداقهاي آن
مفهوم جامع و کلی است .
البته لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمیشود ، بلکه افکار بیهوده و بیپایهاي که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه
مفید و سازنده است، بهخود مشغول میدارد ، همه در مفهوم لغو جمع است .
16 ) سوره مُؤمنون )
8 وَ الَّذینَ هُمْ لَاِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ
و آنها که امانتها و عهد خود را مراعات میکنند .
امانتداري و وفاي به عهد و پیمان
حفظ و اداي امانت بهمعنی وسیع کلمه و نیز پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق و خلق ، از صفات بارز مؤمنان
است .
امانتهايخدا و پیامبرانالهی و همچنین امانتهاي مردم جمع است، نعمتهاي مختلف خدا هریک امانتی ،« امانت » درمفهوموسیع
از امانات او هستند ، آیین حق ، کتب آسمانی، دستورالعملهاي پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها،
همه امانتهاي او هستند که مؤمنان در حفظ و اداي حق آنها میکوشند ، تا در حیاتند ، از آن پاسداري میکنند و به هنگام ترك
دنیا آنها را به نسلهاي برومند آینده خودمیسپارند و چنین نسلیرا براي پاسداري آن تربیت میکنند .
دلیل بر عمومیت مفهوم امانت در این جا علاوه بر گستردگی و اطلاق لفظ ، روایات متعددي است که در تفسیر امانت وارد شده ،
گاهی امانت به معنی" امامت امامان معصوم "که هر امام آن را به امام بعد از خود میسپارد ، تفسیر شده ( 1) و گاه به مطلق
ولایت و حکومت .
( جزء هیجدهم ( 17
منظور از جمله " اَنْ » : که ازشاگردانبزرگامامباقر و امامصادق علیهماالسلام است ، چنین میگوید « زراره » جالباینکه
صفحه 13 از 57
(2). « لاماناتِ اِلی اَهْلِها ( " 58 / نساء ) این است که ولایت و حکومت را به اهلش واگذارید 􀂕 تُؤَدُّوا ا
و این نشان میدهد که حکومت از مهمترین ودیعههاي الهی است که باید آن را به اهلش سپرد .
بههرحال مسلّم است که پایبند بودن به تعهدات و حفظ و اداي امانات از مهمترین پایههاي نظام اجتماعی بشر است و بدون آنها
هرج و مرج در سراسر جامعه بهوجود خواهد آمد ، به همین دلیل حتی افراد و ملتهایی که اعتقاد الهی و مذهبی ندارند ، براي
مصون ماندن از این هرج و مرج اجتماعی ناشی از خیانت در عهد و امانت ، خود را موظف به انجام این دو برنامه حداقل در
مسائل کلی اجتماعی میدانند .
. جلد 1 ، صفحه 380 ، « تفسیر برهان » -1
. جلد 1 ، صفحه 380 ، « تفسیر برهان » -2
18 ) سوره مُؤمنون )
در زمینه اهمیتامانت در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 58 سوره نساء و در جلد هفتم تفسیر نمونه ذیل آیه 12 سوره انفال و در
زمینه وفاء بهعهد در جلد چهارم تفسیرنمونه ذیل آیه 1 سوره مائده و جلد 11 تفسیر نمونه ذیل آیه 91 سوره نحل مشروحا بحث
شده است.
9 وَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ
و آنها که از نمازها مواظبت مینمایند .
مواظبت از دستاوردهاي نماز
و « خشوع در نماز » آخرین ویژگی مؤمنان را که محافظت بر نمازهامیباشد، بیان کرده است. جالباینکه نخستین ویژگیمؤمنانرا
شمرده است ، از نماز شروع میشود و به نماز ختم میگردد، چراکه نماز، مهمترین « محافظت بر نماز » آخرین صفت آنها را
رابطه خالق و خلق است. نماز برترین مکتب عالی تربیت است ، نماز وسیله بیداري روح و جان و بیمهکننده انسان در برابر گناهان
است ، خلاصه نماز هرگاه با آدابشانجام گیرد، زمینهمطمئنی برايهمهخوبیها و نیکیها خواهد بود.
( جزء هیجدهم ( 19
10 اوُلئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ
( آري ) آنها وارثان هستند .
11 اَلَّذینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فیها خالِدوُنَ
کهبهشتبرین را ارثمیبرند و جاودانه درآنخواهندماند.
در اصل به گفته بعضی یک لغت رومی است و بعضی آن را عربی و بعضی اصل آن را فارسی میدانند و به معنی" باغ" « فِرْدَوْس »
بهترین و ) « بهشت برین » است ، یا باغ مخصوصی که تمام نعمتها و مواهب الهی در آن جمع است و لذا میتوان آنرا بهعنوان
برترین باغهاي بهشت ) نامید .
ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان بدون زحمت به آن میرسند ، همانند ارث که انسان زحمتی براي « ارث بردن » تعبیر به
آن نکشیده است ، درست است که نایل شدن به مقامات عالی بهشت ،
20 ) سوره مُؤمنون )
بسیار تلاش و کوشش و پاکی و خودسازي میخواهد ولی آن پاداش عظیم در مقابل این اعمال ناچیز به قدري زیاد است که
گویی انسان بیزحمت به آن رسیده است .
تأمین آب بر اساس برنامه منظم
صفحه 14 از 57
لارْضِ وَاِنّا عَلی ذَهابٍ بِهِ لَقادِروُنَ 􀂕 18 وَاَنْزَلْنا مِنَالسَّماءِ ماءًبِقَدَرٍفَاَسْکَنّاهُ فِی ا
و از آسمان آبی به اندازه معین نازل کردیم و آن را در زمین(در مخازنمخصوصی)ساکننمودیم و مابر از بینبردن آن کاملًا
قادریم .
نه آنقدر زیاد که زمینها را در خود غرق کند و نه آنقدر کم که تشنهکامان در جهان گیاهان و حیوانات سیراب
نگردند .
بپردازیم ، یکی از مهمترین مواهبالهی آبیاستکه مایه حیات همه « زمین » که بگذریم و به « آسمان » آري از
موجوداتزندهاست.
لارْضِ وَ 􀂕 فَاَسْکَنّاهُ فِیا » : سپس به مسأله مهمتري در همین رابطه کهمسأله ذخیره آبها درمنابع زیرزمینی است ، پرداخته و میگوید
. « اِنّا عَلی ذَهابٍ بِهِ لَقادِروُنَ
میدانیم قشر رویین زمین ، از دو طبقه کاملًا مختلف تشکیل یافته است ؛ طبقه نفوذپذیر و طبقه نفوذناپذیر . اگر تمام قشر زمین ،
نفوذپذیر بود ، آبهاي باران فورا در اعماق زمین فرو میرفتند و بعد از یک باران ممتد و طولانی همهجا خشک میشد و
قطرهاي آب پیدا نبود .
( جزء هیجدهم ( 21
و اگر تمام قشر زمین ، طبقه نفوذناپذیر همچون گِل رس بود ، تمام آبهاي باران در سطح زمین میماندند ، آلوده و متعفن
میشدند و عرصه زمین را بر انسان تنگ میکردند و این آبی که مایه حیات است ، مایه مرگ انسان میشد .
ولی خداوند بزرگ و منّان قشر بالا را نفوذپذیر و قشر زیرین را نفوذناپذیر قرار داده تا آبها در زمین فرو روند و در منطقه
نفوذناپذیر مهارشوند و ذخیرهگردند و بعدااز طریقچشمهها، چاهها و قناتها مورد
استفادهواقعشوندبیآنکهبگندندوتولیدمزاحمتکنندیاآلودگیپیداکنند.
22 ) سوره مُؤمنون )
این آب گوارایی را که ما امروز از چاه عمیق بیرون میکشیم و با نوشیدن آن ، جان تازهاي پیدا میکنیم ، ممکن است از قطرات
بارانی باشد که هزاران سال قبل از ابرها نازل شده و در اعماق زمین براي امروز ذخیره گشته است ، بی آن که فاسد شود .
به هرحال کسی که انسان را براي زندگی آفرید و مهمترین مایه حیات او را آب قرار داد، منابع بسیار مهمی براي ذخیره اینماده
حیاتی قبل از او آفریده و آبها را در آن ذخیره کرده است.
نعمت میوههاي خوشمزه
19 فَاَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ جَنّاتٍ مِنْ نَخیلٍ وَ اَعْنابٍ لَکُمْ فیها فَواکِهُ کَثیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ
سپسبهوسیلهآن باغهاییاز درختنخلوانگوربراي شما ایجاد کردیم ، باغهایی که در آن میوههاي بسیار است و از آن تناول
میکنید .
خرما و انگور تنها محصول آنها نیست ، بلکه این دو محصول عمده و پرارزش آنها است ، وگرنه انواع مختلفی از دیگر میوهها در
آن یافت میشود .
از آن میخورید ) ممکن است اشاره بهاین باشدکه محصول این باغهاي پربرکت ، تنها میوههاي ) « وَ مِنْها تَأْکُلُونَ » جمله
آنها نیست بلکه خوردنی ، بخشی از آن است .
صفحه 15 از 57
( جزء هیجدهم ( 23
این باغها ( از جمله نخلستانها ) استفادههاي فراوان دیگري براي زندگی انسان دارد ، از برگهاي آنها ، فرش و گاهی لباس
درست میکنند ، از چوبهاي آنها خانه میسازند ، از ریشهها و برگها و میوههاي بعضی از این درختان مواد دارویی میگیرند
و نیز از بسیاري از آنها علوفه براي دامها و از چوب آنها براي سوخت استفاده میکنند .
در آیات فوق مبدأ حیات انسانی آب نطفه شمرده شده و مبدأ حیات گیاهی ، آب باران ، در واقع این دو نمونه برجسته
حیات، هر دو از آب سرچشمه میگیرند ، آري قانون خداوند ، قانون واحد و گستردهاي در همه جا است .
24 ) سوره مُؤمنون )
میوه پرخاصیّت زیتون
20 وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلاْکِلینَ
براي خورندگان فراهم میگردد . « نان خورش » و نیز درختی که از طور سینا میروید و از آن روغن و
در اصل به معنی رنگ است ولی از آنجا که انسان به هنگام خوردن غذا ، معمولًا نان خود را با خورشی که میخورد « صِبْغ » واژه
ممکن است اشاره به همان روغن زیتون « صِبْغ » گفته شده است ، بههرحال کلمه « صِ بْغ » ، رنگین میکند ، به تمام انواع خورشها
باشد که با نان میخوردند و یا انواع نان خورشها که از درختان دیگر استفاده میکردند .
چیست، مفسران دو احتمال عمده دادهاند ؛ « طُورِ سَیْناءَ » در این که منظور از
( جزء هیجدهم ( 25
معروف است که در صحراي سینا قرار دارد و اگر میبینیم که قرآن در اینجا درخت « کوه طور » نخست اینکه اشاره به همان
زیتون را بهعنوان درختیکه از کوه طور میروید توصیف کرده ، به خاطر آن است که عربهاي حجاز هنگامی که از بیابانهاي
خشک این منطقه میگذشتند و به شمال رو میآوردند ، نخستین منطقهاي که در آن به درختهاي پربار زیتون برخورد میکردند ،
منطقه طور در جنوب صحراي سیناء بوده است ، مشاهده نقشه جغرافیایی این مطلب را به خوبی روشن میکند .
به « طور » احتمال دیگر اینکه طور سیناء جنبه توصیفی دارد و به معنی کوه پربرکت یا کوه پردرخت یا کوه زیبا است ( چون
به معنی پربرکت و زیبا و مشجّر است ) . « سیناء » معنی کوه و
شیر و گوشت غذاي لذیذ
لانْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمّا فی بُطُونِهاوَ 􀂕 21 وَ اِنَّ لَکُمْ فِیا
26 ) سوره مُؤمنون )
لَکُمْ فیها مَنافِعُ کَثیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ
و براي شما در چهارپایان عبرتی است از آنچه در درون آنها است ( از شیر ) شما را سیراب میکنیم و براي
شمادرآنهامنافعفراوانیاست واز گوشتآنها میخورید.
آري شیر گوارا ، این غذاي نیروبخش و کامل از درون این حیوانات ، از لابلاي خون و مانند آن بیرون میفرستیم تا بدانید چگونه
خداوند قدرت دارد از میان چنین اشیاء ظاهرا آلودهاي یک نوشیدنی به این پاکی و گوارایی بیرون فرستد .
. « وَ لَکُمْ فیها مَنافِعُ کَثیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ » : سپس میافزاید
علاوهبر گوشت که آن نیز درحد اعتدالش از بخشهاي عمده مواد غذایی مورد نیاز بدن را تشکیل میدهد ، از چرم آنها انواع
صفحه 16 از 57
لباس و خیمههاي پردوام و از پشم آنها انواع لباسها و پوششها و فرشها و از بعضی از اجزاي بدن آنها مواد دارویی و حتی از
مدفوع آنها مواد تقویتکننده براي درختان و زراعتها تهیه میکنید .
( جزء هیجدهم ( 27
22 وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ
و بر آنها و بر کشتیها سوار میشوید .
بر چهارپایانو » ازهمه اینهاگذشته ازچهارپایان بهعنوان مرکبهاي راهواردر خشکی و از کشتیها براي دریاهااستفادهکرده
(1).« کشتیها سوار و به منزلگاههاي مقصود خود میرسید
اینهمه آثار و خواص و فواید در این حیوانات به راستی مایه عبرت است ، هم انسان را با آفریننده اینهمه نعمت آشنا
میسازد و هم حسّ شکرگزاري را در او برمیانگیزد .
تنها سؤالیکه اینجا باقی میماند، ایناستکه چگونه چهارپایان و کشتیهادریکردیف قرارگرفتهاند؟اماباتوجه بهیک
نکتهپاسخاین سؤال روشنمیشود؛ زیراانسان نیازبهمرکب در همه روي زمین دارد ، در کنار مرکب براي خشکی ، مرکبهاي
دریایی یعنی کشتیها را ذکر میکند .
جلد 11 ، ذیل آیه 80 سورهنحل مراجعه فرمایید . ،« تفسیر نمونه » -1 به
28 ) سوره مُؤمنون )
ریشه گمراهیها تعطیل شدن تفکّر و اندیشه است
لاوَّلینَ 􀂕 68 اَفَلَمْیَدَّبَّروُاالْقَوْلَ اَمْجاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ اباءَهُمُ ا
آیا آنهادر این گفتار تدبّر نکردند ؟ یااینکه مطالبی براي آنان آمده که براي نیاکانشان نیامده است ؟
نخستین عامل بدبختی کفار و گمراهان ، تعطیل اندیشه وتفکر در محتواي دعوت تواست که اگر بود ، مشکلات آنها حل
میشد .
. « لاوَّلینَ 􀂕 اَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ اباءَهُمُ ا » : درمرحلهدوم میگوید
یعنی اگر توحید و معاد و دعوت به نیکیها و پاکیها تنها از ناحیه تو بود ، ممکن بود بهانه کنند که اینها سخنان
نوظهوري است که ما نمیتوانیم زیر بار آن برویم .
اگر این مطالب حق بود، چرا خدا که به همه انسانها نظر لطف و مرحمت دارد ، براي گذشتگان نفرستاد ؟
اما باتوجه بهاینکه محتواي دعوت تو ازنظر اصول و اساس ، همان محتواي دعوت همه پیامبران است ، این بهانهجوییها بیمعنی
است .
( جزء هیجدهم ( 29
69 اَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِروُنَ
یا اینکه پیامبرشان را نشناختند ( و از سوابق او آگاه نیستند ) که او را انکار میکنند ؟
یعنی اگر این دعوت از ناحیه شخص مرموز یامشکوکی صورت گرفتهبود ، ممکن بود بگویند : سخنانش حق است اما خودش
شخص ناشناخته و مرموزي است ، نمیتوان به ظاهر سخنانش فریب خورد .
میخواندند، به دانش و امانت تو معترف بودند، پدر و مادر و « محمد امین » ولی اینها سابقهات راخوب میدانند، درگذشته تو را
قبیلهات را خوب میشناسند، پس جایی براي این بهانهها نیست .
صفحه 17 از 57
70 اَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّۀٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ اَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ
یا میگویند : او دیوانه است ؟ ولی او حق را براي آنها آورده اما اکثرشان از حق کراهت دارند .
یعنی شخص او را بهخوبی میشناسیم ، مشکوك و مرموز نیست
30 ) سوره مُؤمنون )
اما به عقل و فکر او ایمان نداریم ، چه بسا این سخنان رااز روي جنونمیگوید ، چراکه با افکار عمومی محیط هماهنگ نیست و
این ناهماهنگی و سنت شکنی دلیل بر دیوانگی است .
. « بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ اَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ » : قرآن بلافاصله براي نفی این بهانهجویی میگوید
آري اینها سخنان حکیمانهاي است منتها چون با تمایلات هوسآلود این گروه هماهنگ نیست ، آن را نفی کرده و برچسب افکار
جنونآمیز به آن میزنند .
چرا اکثریت تمایل به حق ندارند ؟ کدام اکثریت ؟
مورد مذمت و نکوهش قرار گرفتهاند ، درحالیکه میدانیم در دنیاي امروز « اکثریت » ، در بسیاري از آیات قرآن همچون آیه فوق
، معیار قضاوت و سنجش خوب و بد اکثریت جامعهها محسوب میشود و این امر بسیار سؤالانگیز است .
را « هُمْ » ضمیر « اَکْثَر » در اینجا از آیاتی که بعد از ذکر کلمه
( جزء هیجدهم ( 31
ذکرمیکند و غالبا بهکافران و مشرکان و امثال آنها اشاره میکند، سخن نمیگوییم که از موضوع بحث ما خارج است ، بلکه
اکثر مردم ) دارد ، مانند ؛ ) « اَکْثَرُ النّاسِ » سخن از آیاتی است که عنوان
. « وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُروُنَ: ولیاکثر مردم شکرگزار نیستند » ؛ 243 / بقره
. « وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ : ولی اکثر مردم نمیدانند » ؛ 187 / اعراف
. « وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ : ولی اکثر مردم ایمان نمیآورند » ؛ 17 / هود
. « وَ مااَکْثَرُالنّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنینَ : اکثر مردم هر چند کوشش و تلاش کنی ، ایمان نمیآورند » ؛ 103 / یوسف
. « فَاَبی اَکْثَرُ النّاسِ اِلاّ کُفُورا : اکثر مردم جز کفران و انکار حق کاري ندارند » ؛ 89 / اسراء
لارْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ : اگر از اکثر مردم روي زمین اطاعت کنی تو را از راه 􀂕 وَ اِنْ تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِی ا » ؛ 116 / انعام
. « خدا منحرف و گمراه میسازند
32 ) سوره مُؤمنون )
از سوي دیگر در بعضی از آیات قرآن راه و رسم اکثریت مؤمنان به عنوان یک معیار صحیح مورد توجه قرار گرفته است ، در آیه
وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدي وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی وَ نُصْ لِهِ جَهَنَّمَ وَ » : 115 سوره نساء میخوانیم
سائَتْ مَصیرا : هرکس از در مخالفت با پیامبر درآید و از طریقی جز طریق مؤمنان پیروي کند ، او را به همان راه که میرود ،
. « میبریم و به دوزخ میفرستیم و بد جایگاهی دارد
در روایات اسلامی در بحث روایات متعارض میبینیم که : یکی از معیارهاي ترجیح همان شهرت در میان اصحاب و یاران و پیروان
هنگامی که دو نفر قاضی اختلاف نظر پیدا کنند و سرچشمه آن ، اختلاف روایات » : ائمه هدي است ، چنانکه امام صادق فرمود
باشد ، باید نگاه کرد و دید که کدامیک از دو روایت مورد قبول نزد اصحاب تو است ؟
( جزء هیجدهم ( 33
صفحه 18 از 57
(1). « باید آنرا گرفت و روایتیکه نزد اصحاب مشهور نیست ، رها کرد ، چراکه روایت مشهور ، شکی در آن نیست
لاعْظَمِ ، فَاِنَّ یَدَ اللّهِ مَعَ الْجَماعَۀِ وَ اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَۀَ ، فَاِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّیْطانِ ، کَما 􀂕 وَ اَلْزِمُوا السَّوادَ ا » : میخوانیم « نهج البلاغه » در
اَنَّ الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ : همیشه همراه جمعیتهاي بزرگ باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگی بپرهیزید که انسان
(2). « تک و تنها ، بهره شیطان است چونانکه گوسفند تنها ، طعمه گرگ
وَ اَلْزَمُوا ما عَقَدَ عَلَیْهِ حَبْلُ الْجَماعَۀِ : آنچهرا که پیوندجمعیت باآنگره خوردهاست، رهامکنید » : میخوانیم « نهج البلاغه » و نیز در
(3). «
و به این ترتیب ممکن است براي بعضی میان این دو گروه از آیات و روایات تضادي تصور شود .
. جلد 18 ، کتاب القضاء ، صفحه 76 ، « وسائل الشیعه » -1
. خطبه 127 و 151 ، « نهجالبلاغه » -2
. خطبه 127 و 151 ، « نهج البلاغه » -3
34 ) سوره مُؤمنون )
از سوي دیگر ممکناست این فکر پیدا شود که اسلام نمیتواند با حکومت دموکراسی کنار بیاید ، چراکه پایه دموکراسی ، بر
آراء اکثریت مردم است که قرآن شدیدا آن را مورد نکوهش قرار داده است .
ولی با کمی دقت در همان آیات و روایاتی که در بالا آوردیم و مقایسه آنها باهم ، منظور و مفهوم واقعی آنها روشن
میگردد :
جان کلام اینجا است که اگر اکثریت مؤمن و آگاه و در مسیر حق باشند، نظرات آنهامحترم و غالبامطابقواقعاست و
بایدازآنپیروي کرد.
ولی اگر اکثریت ناآگاه و جاهل و بیخبر ، یا آگاه اما تسلیم هوا و هوس باشند ، نظرات آنها غالبا جنبه انحرافی دارد و پیروي از
آن چنانکه قرآن میگوید ، انسان را به ضلالت و گمراهی میکشد .
باید نخست کوشش کردکه تودههاي جامعه آگاه و مؤمن گردند ، « دموکراسی سالم » روي اینحساب براي بهدستآمدن یک
سپس نظرات اکثریت را معیار براي پیشبرد اهداف اجتماعی قرار داد ، وگرنه دموکراسی بر اساس نظرات اکثریت گمراه ، جامعه را
به جهنممیفرستد.
( جزء هیجدهم ( 35
ذکر این مسأله نیز ضروري است که به اعتقاد ما حتی اکثریت آگاه و رشید و باایمان ، درصورتی نظراتشان محترم است که
برخلاف فرمان الهی و کتاب و سنت نبوده باشد .
گفتنی است که بخشی از الزامات جوامع امروز در زمینه پناه بردن به آراء اکثریت ، از اینجا ناشی میشود که آنها معیار دیگري
در دست ندارند که روي آن تکیه کنند ، آنها براي کتب آسمانی و برنامههاي انبیاءحسابی بازنکردهاند، تنها چیزي که براي آنها
باقی مانده ، تودههاي مردم است و از آنجا که قدرت آگاهی بخشی به این تودهها را ندارند ، بهعلاوه بسیار میشود که ناآگاهی
تودهها براي آنها بهصرفه مقرونتر است و به آسانی و از طریق تبلیغات میتوانند آنها را به دنبال خود بکشند ، لذا اکثریت کَمّی
را معیارقرارداده تا سر و صداهاخاموشگردد .
گوش و چشم و عقل ابزار اصلی شناخت علوم و حقایق
لافْئِدَةَ قَلیلًا ما تَشْکُروُنَ 􀂕 لابْصارَ وَ ا 􀂕 78 وَ هُوَ الَّذي اَنْشَاَلَکُمُ السَّمْعَ وَ ا
صفحه 19 از 57
36 ) سوره مُؤمنون )
او کسی است که براي شما گوش و چشم و قلب ( عقل ) ایجاد کرد ، اما کمتر شکر او به جا میآورید .
تکیه بر این سه موضوع ( گوش و چشم و عقل ) به خاطر آن است که ابزار اصلی شناخت انسان این سه میباشد ، مسائل حسّی را
غالبا از طریق چشم و گوش درك میکند و مسائل غیرحسّی را به وسیله نیروي عقل .
براي پیبردن بهاهمیت ایندو حس ظاهر ( بینایی و شنوایی ) کافی است که حالتی را که به انسان بر اثر فقدان این دو دست میدهد
، در نظر بگیریمکه تا چه حد دنیاي او محدود و خالی از هرگونه نور و روشنایی ، بیداري و آگاهی میگردد حتی بر اثر فقدان این
دو عملًا بسیاري دیگر از حواس خود را از دست میدهد ، زبان و گویایی که در آغاز از طریق شنوایی به کار میافتد و رابط میان
انسان و دیگران است ، دیگر کاري از او ساخته نیست ( کرهاي مادرزاد همیشه لالند با اینکه زبانشان عیب و آفتی ندارد ) .
( جزء هیجدهم ( 37
و به این ترتیب این دو حس ، کلید عالم محسوساتند ، سپس نوبت به عقل میرسد که کلید جهان ماوراء حس و عالَم ماوراء
طبیعت است و در عین حال مأمور نقّادي ، نتیجهگیري ، جمعبندي و تعمیم و تجزیه در فرآوردههاي آن دو حس
است .
آیا کسانی که این سه وسیله بزرگ شناخت را سپاس نگویند ، درخور سرزنش و ملامت نیستند ؟ و آیا دقت در ریزهکاريهاي این
سه وسیله مؤثر کافی نیستکه انسان را بهخالق آنها آشنا سازد ؟
شرك جهان را به تباهی میکشد
91 مَا اتَّخَذَ اللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ اِذا لَذَهَبَکُلُّ اِلهٍبِماخَلَقَ وَلَعَلابَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یَصِفُونَ
خدا هرگز فرزندي براي خود برنگزیده و معبود دیگري با او نیست که اگر چنین میشد، هریک از خدایان مخلوقات خودرا تدبیر و
ادارهمیکردند و بعضیبربعضیدیگر تفوق میجستند (و جهان هستی بهتباهی کشیدهمیشد) منزه است خدا از توصیفی
که آنها میکنند .
38 ) سوره مُؤمنون )
اعتقاد به وجود فرزند براي خدا منحصر به مسیحیان نیست که عیسی را فرزند حقیقی او میخوانند، این اعتقاد براي مشرکان نیز
بودکه فرشتگان را دختران خدا میپنداشتند و شاید مسیحیان این عقیده را از مشرکین پیشین گرفته بودند ، بههرحال از آنجا که
فرزند از نظر ذات و حقیقت، بخشی از پدر است، براي فرشتگان یا حضرت مسیح و غیر او ، سهمی از الوهیت قائل بودند و این از
روشنترین مظاهر شرك است .
ما به خوبی مشاهده میکنیم که نظام واحدي بر پهنه هستی حکومت میکند ، قوانین حاکم بر این جهان در زمین و آسمان همه
یکسان است ، نوامیسی که بر یک ذره فوقالعاده کوچک اتم حکمفرما است ، بر منظومه شمسی و منظومههاي عظیم دیگر نیز
حاکم است و به گفته دانشمندان اگر یک اتم را بزرگ کنیم ، شکل منظومه شمسی را به خود میگیرد و اگر به عکس
منظومه شمسی را کوچک کنیم، به صورت یک اتم در میآید .
( جزء هیجدهم ( 39
مطالعاتی که صاحبنظران در علوم مختلف با وسایل جدید درباره جهانهاي دوردست کردهاند ، نیز همه حاکی از وحدت نظام
کلی جهان است ، این از یکسو .
است، چراکهاگر دو چیز ازهرنظر واحد باشند، یکچیز میشوند و دوگانگیمعنی « تباین » همیشه ،« تعدد » ازسويدیگر لازمه
صفحه 20 از 57
نخواهدداشت.
بنابراین اگر براي این جهان خدایان متعدد فرض کنیم ، این چندگانگی بر مخلوقات جهان و نظام حاکمبر آنها اثر میگذارد و
نتیجه آن عدم وحدت نظام آفرینش خواهد بود .
و از این گذشته هر موجودي خواهان تکامل خویش است ، مگر آن وجودي که از هر نظر کامل بوده باشد که تکامل در او مفهوم
ندارد و در مورد بحث ما که براي خدایان قلمروهاي جداگانه فرضکردیم و طبعا هیچکدامداراي کمال مطلق نیستند ، طبیعیاست
که هرکدام درصدد تکامل خویش است و میخواهد عالم هستی را دربست در قلمرو خود قرار دهد و لازمه آن برتريطلبی هریک
بر دیگري است و نتیجه آن ازهم پاشیدن نظام هستیاست.
40 ) سوره مُؤمنون )
نظام واحد جهانی
تنها سؤالی که در اینجا باقی میماند ، این است که ؛ اینها همه در صورتی است که خدایان را برتريطلب
فرض کنیم ، اما اگر آنها حکیم و آگاه باشند ، چه مانعی دارد مثلًا جهان را با نظام شورایی اداره کنند ؟
ما بدون شک نظام واحدي را در این جهان حکمفرما میبینیم ، نظامی که در همه جهات هماهنگ است ، قوانینش ثابت و در
آسمان و زمین جاري است ، برنامههایش با هم منطبق و اجزایش متناسب است .
این هماهنگی قوانین و نظامات آفرینش از این حکایت میکند که از مبدأ واحدي سرچشمه گرفته است ، چراکه اگر مبدأها متعدد
میکند ، در عالم به « فَساد » بود و ارادهها مختلف ، این هماهنگی هرگز وجود نداشت و همان چیزي که قرآن از آن تعبیر به
وضوح دیده میشد .
( جزء هیجدهم ( 41
ما اگر کمی اهل تحقیق و مطالعه باشیم ، از بررسی یک کتاب به خوبی میتوانیم بفهمیم آن را یک نفر نوشته یا چند نفر ؟ کتابی
که تألیف یک نفر است ، هماهنگی و انسجام مخصوص در میان عبارات ، جملهبنديها ، تعبیرات مختلف ، کنایات و اشارات ،
عناوین و تیترها ، طرز ورود و خروج در بحثها ، خلاصه تمام قسمتهایش یک پارچه و هم صدا است ، چرا که زاییده یک فکر
و تراوش یک قلم است .
اما اگر دو یا چند نفر ، هر چند همه دانشمند باشند و صمیمی و داراي روح همکاري نزدیک ، هر کدام تألیف بخشی از آن را
برعهده گیرد ، باز در اعماق عبارات و الفاظ ، طرز بحثها ، آثار این دوگانگی و چندگانگی نمایان است .
دلیل آن هم روشناست، زیرا دو نفر هر قدر همفکر و همسلیقه باشند بالاخره دو نفرند، اگر همه چیز آنها یکی بود ، یک نفر
میشدند ، بنابراین به طور قطع باید تفاوتهایی داشته باشند تا بتوانند دو نفر باشند و این تفاوت سرانجام کار خود را خواهد کرد و
اثرش را در نوشتههاي آنها خواهد گذاشت .
42 ) سوره مُؤمنون )
حال هرقدر این کتاب، بزرگتر و مفصلتر باشد و در موضوعات متنوعتري بحث کند ، زودتر این ناهماهنگی احساس
میشود .
کتاب بزرگ عالم آفرینش که عظمتش به قدري است که ما با تمام وجودمان در لابلاي عباراتش گم میشویم،
نیز مشمول همین قانون است .
درست است که ما حتّی در تمام عمر نمیتوانیم تمام این کتاب را مطالعه کنیم اما با همین اندازه که توفیق مطالعه نصیب ما و کل
صفحه 21 از 57
دانشمندان جهان شده است، آنچنان هماهنگی دارد که از وحدت مؤلف به خوبی حکایت میکند، ما هر چه این کتاب عجیب را
ورق میزنیم در همهجا آثار یک نظم عالی و انسجام و هماهنگی غیرقابل توصیف در میان کلمات و سطور و صفحاتش نمایان
است.
اگر در اداره این جهان و نظامات آن، ارادهها و مبدأهاي متعددي دخالت داشت این هماهنگی امکانپذیر نبود.
( جزء هیجدهم ( 43
راستی چرا دانشمندان فضائی میتوانند سفینههاي فضاپیما را با دقت کامل به فضا بفرستند، و قایق ماهنشین آن را دقیقا در همان
محلی که از نظر علمی پیشبینی کردهاند فرود آورند، سپس آن را از آنجا حرکت داده در محل پیشبینی شده در زمین
پائین بیاورند؟!
آیا این دقت محاسبات به خاطر این نیست که نظام حاکم بر کل هستی که پایه محاسبات این دانشمندان است دقیق و منسجم و
هماهنگ است که اگر یک ذره ناهماهنگی (از نظر زمان یکصدم ثانیه) کم و زیادي در آن بود تمام محاسباتشان به هم میخورد.
کوتاه سخن این که: اگر دو یا چند اراده در عالم حاکم بود، هریک اقتضایی داشت و هر کدام اثر دیگري را خنثی میکرد و
سرانجام جهان به فساد میگرائید .
در این جا سؤالی مطرح است که پاسخ آن را از توضیحات گذشته میتوان دریافت، سؤال این است: تعدد خدایان در صورتی منشأ
فساد در جهان میشود که آنها به مبارزه با یکدیگر برخیزند، اما اگر قبول کنیم آنها افرادي حکیم و آگاهند، حتما با
کمک هم جهان را اداره میکنند .
44 ) سوره مُؤمنون )
پاسخ این سؤال چندان پیچیده نیست، حکیم بودن آنها، تعدد آنها را از بین نمیبرد، هنگامی که بگوئیم آنها متعددند، مفهومش
این است که از هر نظر یکی نیستند، چرا که اگر از تمام جهات یکی بودند، یک خدا میشدند، بنابراین هر جا تعدد است حتما
تفاوتها و اختلافاتی وجود دارد، که خواه ناخواه در اراده و عمل اثر میگذارد و جهان هستی را به هرج و مرج و فساد
میکشاند.
این برهان تمانع را به صورتهاي دیگري نیز بیان کردهاند که از حوصله بحث ما بیرون است و آنچه در بالا گفتیم بهترین
طرز بیان آن است.
در بعضی از این استدلالها، روي این نکته تکیه شده است که اگر دو اراده در آفرینش حکمفرما بود، اصلًا جهانی موجود نمیشد،
در حالی که آیه فوق، سخن از فساد جهان و اختلال نظم میگوید، نه از موجودنشدن جهان.
( جزء هیجدهم ( 45
جالب این که در حدیثی که هشام بن حکم از امام صادق علیهالسلام نقل کرده چنین میخوانیم: که امام علیهالسلام در پاسخ مرد
بیایمانی که سخن از تعدد خدایان میگفت: فرمود: این دو خدایی که تو میگویی یا هر دو قدیم و ازلی و نیرومندند و یا هر دو
ضعیف و ناتوان، یا یکی قوي و دیگري ضعیف ؟
اگر هر دو قوي باشند چرا هر کدام دیگري را کنار نمیزند و تدبیر جهان را به تنهایی بر عهده نمیگیرد، و اگر چنین
گمان کنی که یکی قوي و دیگري ضعیف است، توحید خدا را پذیرفتهاي، زیرا دومی ضعیف است و ناتوان، بنابراین خدا
نیست .
و اگر بگویی آنها دو هستند، از دو حال خارج نیست، یا از تمام جهات متفقند یا مختلف، اما هنگامی که ما آفرینش را منظم
میبینیم و کواکب آسمان هر کدام در مسیر ویژه خود سیر میکنند و شب و روز با نظم خاصی جانشین یکدیگر میشوند و
صفحه 22 از 57
خورشید و ماه هر یک، برنامه ویژه خود را دارند، این هماهنگی تدبیر جهان و انسجام امورش دلیل بر این است که مدبّر یکی است.
46 ) سوره مُؤمنون )
از این گذشته، اگر ادعا کنی خداوند دو تا است لابد در میان آنها باید فاصلهاي (امتیازي) باشد تا دوگانگی درست شود، در این
جا آن فاصله (امتیاز) خود موجود سومی: ازلی خواهد بود، و به این ترتیب خدایان، سه میشوند، و اگر بگویی سه هستند، باید میان
آنها دو فاصله (امتیاز) باشند، در این صورت باید به پنج وجود قدیم ازلی قائل شوي، و به همین ترتیب، عدد بالا میرود و سر از
( بینهایت درمیآورد. ( 1
تفاوت مابِهِ » یا « برهان فُرْجَه » آغاز این حدیث، اشاره به برهان تمانع است، و ذیل آن اشاره به برهان دیگري است، که آن
میگویند. « الاِْشْتِراكُ، و مابِهِ الاِْمْتِیازُ
. ( طبق نقل تفسیر نُورُالثَّقَلَیْن، ج 3، صفحه 417 و 418 ) ، « توحید صدوق » -1
( جزء هیجدهم ( 47
مَا الدَّلیلُ عَلی اَنَاللّهَ واحِ دٌ؟ قالَ: اِتِّصالُ التَّدْبیرِ وَ » : از امام صادق علیهالسلام پرسید « هشامبنحکم » درحدیثدیگريمیخوانیمکه
. « تَمامُ الصُّنْعِ، کَما قالَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ: لَوْ کانَ فیهِما الِهَۀٌ اِلاَّاللّه لَفَسَدَتا
هشام میگوید: عرض کردم چه دلیلی بر یگانگی خدا وجود دارد؟ فرمود: پیوستگی و انسجام تدبیر جهان، و کامل بودن آفرینش،
اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز اوبودند جهان به فساد ) « لَوْ کانَ فیهِما الِهَۀٌ اِلاَّ اللّه لَفَسَ دَتا » : آنگونه که خداوند متعال فرموده
( کشانده میشد). ( 1
پاسخ بدي به نیکی
96 اِدْفَعْبِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ السَّیِّئَۀَ نَحْنُ اَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ
بدي را از راهی که بهتر است ، دفع کن ( و پاسخ بدي را به نیکی ده ) ما به آنچه آنها توصیف میکنند، آگاهتریم .
درسیرهپیشوایانوروشعملیپیامبرگرامی صلیاللهعلیهوآله وائمههدي علیهمالسلام
. ( طبق نقل تفسیر نُورُالثَّقَلَیْن، ج 3، صفحه 417 و 418 ) ، « توحید صدوق » -1
48 ) سوره مُؤمنون )
بسیار دیدهایم افراد یا جمعیتهایی را که مرتکب بدترین جنایات شدهاند ، به نیکی پاسخ گفته و مشمول محبتشان ساختهاند و
همین سبب انقلاب و دگرگونی روحی و بازگشت آنها بهطریق حق گردیده است .
قرآن بارها و از جمله در آیه فوق این امر را به عنوان یک اصل در مبارزه با بديها به مسلمانان گوشزد میکند و حتی در
فَاِذَا الَّذي بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیُّ حَمیمٌ : نتیجه این کار آن خواهد شد که دشمنان سرسخت ، » : آیه 34 سوره فصلت میگوید
. « دوستان گرم و صمیمی شوند
ولی ناگفته پیدا است که این دستور مخصوص مواردي است که دشمن از آن سوءاستفاده نکند ، آن را دلیل بر ضعف نشمارد و
بر جرأت و جسارتش افزوده نگردد .
از وسوسههاي شیطان بهخدا پناه برید
97 وَ قُلْ رَبِّ اَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ
( جزء هیجدهم ( 49
صفحه 23 از 57
و بگو:پروردگارا!منازوسوسههايشیاطینبهتوپناهمیبرم.
98 وَ اَعُوذُ بِکَ رَبِّ اَنْ یَحْضُروُنِ
و از این که آنان نزد من حاضر شوند، نیز بهتو پناه میبرم اي پروردگار .
میگویند ، به خاطر آن است که از « هَمْزَة » ، بهمعنی دفع و تحریک باشدت است و اگر به حرف هَمْزَة « هَمْزَة » جمع « هَمَزات »
« رَمْز » هرسه یکمعنی را میرساند ، اما « رَمْز » و « غَمْز » و « هَمْز » انتهاي گلو با شدت بیرون میآید و به گفته بعضی از مفسران
نهایت شدت را بیان میکند . « همز » از آن شدیدتر و « غمز » به مرحله خفیف و
جمع است ، همه شیطانهاي آشکار و پنهان ، انس و جن را شامل میگردد . « شیاطین » و با توجه به این که
هُوَ ما یَقَعُ فی » : فرمود « قُلْ رَبِّ اَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ » میخوانیم که امام در معنی آیه « علیّ بن ابراهیم » در تفسیر
(1). « قَلْبِکَ مِنْ وَسْوَسَۀِ الشَّیْطانِ : منظور از آن ، وسوسههاي شیطانی است که در قلب تو میافتد
50 ) سوره مُؤمنون )
آنجاکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله باداشتن مقامعصمت و مصونیت الهی ، چنین تقاضایی را از خدا میکند ، تکلیف دیگران روشن
است ، باید همه مؤمنان از پروردگار که مالک و مدبر آنها است ، بخواهند لحظهاي آنها را به حال خودشان وانگذارد ، نه تنها
تحت تأثیر وسوسه شیاطین قرار نگیرند ، بلکه در مجلس آنها نیز حضور نیابند .
به این ترتیب همه نوجوانان عزیز باید به طور مداوم از القائات شیطانی برحذر باشند و همیشه خود را از این نظر در پناه او قرار
دهند .
115 اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ
ولی آیاگمان کردهایدکه ما شمارا بیهودهآفریدهایم و بهسوي ما بازگشت نخواهیدکرد؟
این جمله کوتاه و پرمعنی یکی از زندهترین دلایل رستاخیز و حساب و جزاي اعمال را بیان میکند و آن اینکه اگر راستی قیامت و
معادي در کار نباشد ، زندگی دنیا عبث و بیهوده خواهد بود، زیرا زندگی این جهان با تمام مشکلاتی که دارد و با اینهمه
تشکیلات و مقدمات و برنامههایی که خدا براي آن چیده است ، اگر صرفا برايهمین چندروز باشد، بسیار پوچ و بیمعنی
است .
. جلد 3 ، صفحه 552 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء هیجدهم ( 51
پایان سوره مُؤمنون
52 ) سوره مُؤمنون )
سوره